در زندگی، برایمحمایت گرفتن کار بسیار سختی بود. باورم این بود که خودم باید از پس تمام کارهایم بربیایم. هر چند این نوع بودن باعث شده بود که هر روز توانایی خودم را بالا ببرم؛ اما یک سری از کارهایم سخت پیش میرفت. و باعث شده بود خیلی از اوقات، از دیدن خود واقعی ام محروم بشوم. منهیچ وقت از حمایت کردن دیگران دریغ نمیکردم. حالاسوال شده بود برایمکه چرا و چطور حمایت دیگران را نمیپذیرم؟ جایی از زندگی دریافتم که این نوع بودن رشد مرا کُند کرده است. پس برای سرعت بخشیدن به رشدملازم است که خودم را بهتر ببینم. تا بتوانم در صورت نیاز حمایت بگیرم. در همین راستا بود که دریافتم، شاید من در بخشهایی از مسیر، برای خودم کافی باشم. ولی در بخشهایی نیز گرفتن حمایت از دیگران میتواند به کیفیت بودن من و سرعت رشدم بیفزاید. در اینجا سوالهایی برایممطرح شد .مثلا اینکه چطور در خواست حمایت کنم؟ این چالش بزرگی برایم شده بود. ضمن اینکه درخواست کردن از دیگران برایم کار دشواری بود؛ نه شنیدن سخت تر. چرا که به غرورم لطمه میزد و حالم خراب میشد و پشیمان میشدم. دیدن همین وجه از شخصیتم واینکه چقدر آدمی نفسانی هستم، درد بسیاری داشت.من همانطور که قدرت نه گفتننداشتم، قدرت" نه "شنیدن را هم نداشتم. در برابر درخواست دیگران فقط انجام میدادم. حتی اگر کار مهمی داشتم آن را زمین میگذاشتم و به کار دیگری میپرداختم. همین نشان میداد منچقدر انسان تایید طلبی هستم. نکته دیگر اینکه،شکل بودن خودم، در من این توقع را ایجاد کرده بود که دیگران نیز باید با من اینطور برخورد کنند. شروع کردم به دیدن خودم. همین مقوله به من کمک بسیار کرد. تا بتوانم غرورم را در جاهایی که مرا نا کار امد میکند ببینم. بتوانم بیاموزم که چطور پا روی ترس از نه شنیدم بگذارم و به افکار و احساساتی کهدر درونممانع ایجاد میکند تا در خواست کنم،بگذارم وباعث حرکت خودمدر جهت تغییر بشوم. بیاموزم که چه جاهایی لازماست به الویتهای خودم بپردازم . و نه گفتن را حق خودم ودیگری بدانم. حتی اگر در یک لحظه این دو مقوله حال منرا خراب کند. از آن حال عبور کنم و درگیر آن نمانم.
این روزها زندگی هر شرایطی که باشد. برای آدمیکه در مسیر رشد برای خودش ایستاده باشد زیباست. و پر از کار برای انجامدادن. چونبه عنوان انسان دیدن کمبودهایمان فرصت ژرف نگری را به ما میدهد. و این بهترین کار دنیاست. (البته به نظر من)