امروز به زندگی این مقوله درگیر با نفس کشیدن، فکر میکردم، که به نظرم رسید، چی میشه در این مسیر ما اونطوری که باید و شاید از زندگی بهره مند نمیشیم؟ وقتی مابه عنوان پدر ومادر یا متولی جامعه، کودکیه بچههامونرو آلوده به یکدیدگاه مذهبی یا تعصبات فرهنگی و اجتماعی میکنیم . در واقع، بچهها رو دریک قالب قرار میدهیم. این بزرگترین خیانتی هست که به بچهها مون میکنیم. چرا که هر روز فرزند ما در یک دو گانگی دست وپا میزنه ؛ که خواسته قلبیش چنین است و آیا خواسته در این قالب جا میگیره یا نه؟ و این برای هر کس می تونه سر درگمیبیاره . همین دست وپا زدن در با تلاق اندیشه تحیمل شده است که فرصت فکرکردن رو از او میگیره و باعث میشه مسیر رو پیدا نکنه. این روزها زندگی رو میبینمکهخیلی قشنگتر و بدون دغدغههای تحمیلی میشه گذروند. در جهت خواستهها به راحتی میشه حرکتکرد. واین مقوله وابسته به یک عبور و گذر هست. شاید بهتر باشه، بگم، اگر ما ایستادیم برای کیفیت؛ باید یاد بگیریم، از قید بندهای بسته شده به دست وپاهامون رها بشیم و آنقدر رها با زندگی برخورد کنیمکه در لحظه، خواستههامون ، که روشن وشفاف در ذهنمون شکل میگیره رو ببینیم و با آزادی عمل واندیشه در مسیر خواستههامون قدمبرداریم.
بازدید : 278
پنجشنبه 7 آبان 1399 زمان : 10:36