موضوع متن من" توجه" است. سالهاست کهدارمروی توجه خودم کار میکنم. وقتی که بسیارجوان بودم؛ گاهی،کاری را که مادرم به منمیسپرد، فراموش میکردم. و تا مورد سوال قرار میگرفتم، جمله معروف "آخ یادم رفت " را به زبان میآوردم. مادرممیگفت:"نگو یادمرفت. بگو برام مهم نبود!" و منهاجو واج نگاهش میکردم و اوتوضیح میداد:" چطور وقتی یککتاب را میخوانی جز به جز مطالب و موضوعاتش رو شرح میدهی و یک واو را هم جا نمیاندازی؟ ولی درمورد بقیه چیزها اینطور نیستی! اگر آدم فراموشکاری باشی، باید مطالب کتابها هم یادت نباشد. "در واقع من هر وقت به این جمله مادرم فکر میکنم با خودم میگویم همین توجه به کتاب نشان ازجهت علاقه مندی من بوده است. یکجمله در کتاب راه هنرمند هست که جولیا کامرون میگوید:" بدترین حرفی کهدر مورد یکانسان میشود گفت این هست که او" توجه" نکرد." توجه به جزئیات و آنچه در اطراف ما میگذرد، برای رشد مهم است. در واقع یکجور جزئی نگر بودن و دقت داشتن به آنچه در اطراف ما میگذردباعث رشد خلاقیت در درونما میشود. زیرا خلاقیت در پرتو جزئی نگری رشد میکند.
آنچه در اطراف ما میگذرد چون روی کار کردن ما در حیطه مورد علاقه امان تاثیر گذار است. باید مورد توجهمان قرار گیرد. زیرا باعث میشود سرعت حرکتمان در مسیر خلاقه امان بیشتر شود. حالا اگر ما قصد داشته باشیم، نویسنده شویم، که دنیای اطرافمان اعم از طبیعت و انسانها و جامعه شناسی وروانشناسیو........ از اهمیتی بیشتری برخوردار میشود. یکی از نویسندگانمیگوید: "نویسنده کسی است که توجه میکند."
این کهما به این تشخیص برسیم که، چه چیزهایی را از دایره توجه خود خارج کنیم.و چه موضوعاتی را روی آنتمرکز کنیم . باعث میشود که سرعث رشد ما در مسیر علاقمندیمان دوصد چندان گردد.