به هستی که نگاه میکنیم آنچه میبینیم تکرار شب وروز، فصلها و سالها ست.و همینطور در زندگی ما بسیاری از اعمالماننیز تکرار میشوندخوردن ،خوابیدن، راه رفتن، نشستن،کار کردن و جالب این است که برایمان هیچ کدام تکراری هم نمیشوند وجذابیتشان را نیز از دست نمیدهند.
اما وقتی کنار هم مینشینیم و گفتگو میکنیم از ملال آور بودن تکرار صحبت میکنیم. فرض کنید یک دونده هر روز دویدنش را تکرار نکند و یا یکنویسنده هر روز نوشتن را تکرار نکند. آیا اگر به تمرین نپردازد و از تکرار غافل شود میتواند به مهارت و تولد جدیدی از خودش برسد؟
برای تغییر در رفتارها و افکار و باورهایمان نیز لازم است. کارهای متفاوتی را تکرار کنیم. مثلا هر روز مطالعه کنیم. و در کنار بزرگان شاگردی کنیم. تا بتوانیم پوست بیندازیم و آن آدم قبلی نباشیم .
به نظرمن تکرار منشاء تغییر است. با جهشهای کوتاه و بلند و رها کردن آنها و دنبال نکردنشان، روشنایی و فروغی برایمان حاصل نمیشود. در مسیر رشد نیز باقی نخواهیم ماند.
یک جمله جولیا کامرون در کتاب راه هنرمند دارد که میگوید:"حتی جبون ترین زندگیها متضمن لحظههای تعهد است."
واگر بخواهیم از زندگی پر از ترس رها شویم، و برای خودمان قدمهایی در مسیر رشد برداریم. باید این لحظه های تعهد را بیشتر وبیشتر تکرار کنیم. تا تعهد به خود، در ما نهادینه شود. آن وقت است که هیچ گاه ادم قبل باقی نمیمانیم. پس برای اینکه تکراری نشویم، لازم است با تکرار از در دوستی در آییم.